چراهرگزنپرسیدی؟چرامردن صفاداردبه هرعاشق
چراخال لبت رادیدم وبادیدنش عاشق شدم,عاشق
چراخاک سرکویت بسان سرمه مالیدم به چشمانم من عاشق
چرابادیدنت قدهمچون کمانم راست قامت شد,رخم همچون گل عاشق
چراهردیدنت عاشق ترازقبل می کندمن را,آری من عاشق
چرادستم نمی گیری,آری بدان وباورم کن,این منم عاشق